نرخ بهره چیست؟
نرخ بهره
نرخ بهره عبارت است از نرخی که بابت جلوگیری از کاهش ارزش پول پرداختی در امروز و دریافتی در آینده (بهدلیل نرخ تورم) از وامگیرنده دریافت میشود. همچنین در شرایط متعارف بازار، به منظور جبران فرصتهای سرمایهگذاری وامدهنده، ممکن است مبلغی به عنوان حداقل سود مورد انتظار وامدهنده به این نرخ اضافه گردد. اما فیشر نرخ بهره را اینطور تعریف می کند: نرخ بهره درصد پاداش پرداختی بر روی پول، برحسب پول در تاریخ معین که معمولاً یکسال بعد از تاریخ معین است، می باشد.نرخ بهره در واقع هزینه ایست که باید برای دریافت اعتبار بپردازید.
به طور كلي در تئوري اقتصاد ميتوان چند نوع نرخ بهره را از هم تميز داد، از جمله نرخ بهره طبيعي و نرخ بهره بازار و نيز نرخ بهره اسمي و نرخ بهره واقعي. ما در اين نوشتار تنها به توضيح دو نوع نرخ بهره آخر يعني نرخ بهره اسمي و نرخ بهره واقعي ميپردازيم. نرخ بهره اسمي، پديداري پولي است به اين معنا كه از تعادل عرضه و تقاضاي پول در بازار به دست ميآيد. اين نرخ بهره كه غالبا به اشتباه در تجزيه و تحليلهاي اقتصادي و توسط بسياري از مسئولان، مورد استفاده قرار ميگيرد، در كوتاه مدت قابليت پيشبيني و حتي دستكاري را دارد. به اين معنا كه دولت يا به عبارت صحيحتر، بانك مركزي در كوتاه مدت با افزايش حجم پول و بالا بردن عرضه پول تا حدود خاصي، ميتواند اين نرخ بهره را حتي به صفر برساند اما در بلند مدت به آن دليل كه متغيري چون تقاضاي پول، تابعي است از متغيرهاي حقيقي اقتصاد كشور در نتيجه نرخ بهره اسمي به هيچ وجه در بلند مدت قابليت تعيين شدن و پيشبيني قطعي را ندارد. در نتيجه در بلند مدت، نميتوان نرخ بهره اسمي را مصداق ربا دانست.(این از نرخ بهره اسمی!)
اما نرخ بهره واقعي متغيري حقيقي در اقتصاد است و از تفاضل نرخ تورم از نرخ بهره اسمي به دست ميآيد(r=i-p) . تمام تجزيه و تحليلهاي اقتصادي كه مربوط به نرخ بهره ميشوند، بايد بر مبناي نرخ بهره واقعي استوار باشند، چرا كه اين نرخ بهره واقعي است كه حقيقتا در اقتصاد كشور موثر است وعمل ميكند و نرخ بهره اسمي صرفا متغيري پولي و به عبارت صحيحتر، اسمي است. بر مبناي نرخ بهره واقعي است كه مردم پسانداز ميكنند يا نميكنند، سرمايهگذاران اقدام به سرمايهگذاري ميكنند يا نميكنند و قس علي هذا. در نهايت بر مبناي اين نرخ بهره است كه بانكها اقدام به وام دهي به افراد ميكنند و يا اين كه ترجيح ميدهند تعداد بيشتري از اعتبارات را مسكوت نگاه دارند. يكي از بزرگترين خلطهاي مفهوميو روش شناختي كه در علم اقتصاد خصوصا در كشور ما بسياري را به اشتباهانداخته است و البته با آموزههاي كينزي در اقتصاد، تقويت شده است، تفاوت نرخ بهره اسمي و نرخ بهره واقعي است. مشخص است كه نرخ بهره واقعي برعكس ادعاي كينز، متغيري صرفا پولي نيست. بلكه متغيري است كه از تعادل حجم پسانداز و سرمايهگذاري در اقتصاد به دست ميآيد. به عبارت صحيحتر، نرخ بهره واقعي، نشاندهنده كميابي سرمايه (به عنوان يكي از نهادههاي توليد) است. در اين مفهوم، نرخ بهره از يك سو نشاندهنده كميابي پسانداز (سرمايه) و از سوي ديگر بيانگر بازدهي نهايي سرمايه است. كاركرد اصلي و اساسي نرخ بهره در يك نظام اقتصادي، هدايت كردن پساندازهاي كوچك و متوسط و بزرگ به سوي سرمايهگذاري و افزايش توليد در يك جامعه است. اگر بخواهيم به صورت خرد به مسئله نگاه كنيم بايد گفت: فردي كه پسانداز ميكند با امساك از مصرف حال خويش، اقدام به پسانداز ميكند و موجب ميشود تا محصولات توليدي در آينده افزايش يابد. اين مصرفكننده بايد (عادلانه آن است كه) به خاطر آن كه خويش را براي يك دوره از مصرف محروم كرده، نسبت به شخصي كه اين كار را نكرده است برتري داشته و پاداشي دريافت نمايد. اين پاداش، بخشي از همان بازدهي افزايش يافته توليد در آينده است كه در علم اقتصاد به آن نرخ بهره ميگويند. البته مسلم است كه اين نرخ بهره به هيچ وجه قابليت تعيين شدن و پيشبيني شدن قطعي را ندارد چرا كه ممكن است به دلايلي سرمايهگذاري در اقتصاد بازدهي كه انتظار ميرود نداشته باشد و يا آن كه به دليل اقدامات دولت، سرمايهگذاريها ريزش نمايد و يا نرخ تورم افزايش يابد. اينها همه در كنار بسياري عوامل ديگر موجب ميشوند تا نرخ بهره (واقعي) به هيچ وجه قابليت پيشبيني قطعي را نداشته باشد. همچنين استدلال دیگری هم می توان در این مورد به میان آورد و آن اینست که از آنجا كه نرخ تورم قابل پيشبيني قطعي نيست و پيشبيني آن صرفا يك پيشبيني است با احتمال خطا، بنابراين چون نرخ بهره واقعي هم از تفاضل نرخ بهره اسمي با نرخ تورم به دست ميآيد در نتيجه نرخ بهره واقعي هم به هيچ وجه قابل پيشبيني نيست.(این هم از نرخ بهره واقعی!)